مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
ز نیزهای که ز دشمن به پهلویش جا شد شکست پهـلـوی اکبر، شـبیه زهرا شد ز کوچهای که به قتلش گشوده شد دیدند دوبـاره کـوچـۀ شـهـر مـدیـنـه پیدا شد ز ضربتی که به فرقش فرود آمده بود سرش شکـسـت و شـبیه علی اعلا شد ز بس که نیـزه و شمشیر بر تنـش آمد تــمـام آن بـدن پــاک، اربــاً اربــا شـد رسید بانگ «علیک السّلام...» چون به حسین ز دود آه دلـش، تــیـره آسـمـانهـا شـد کـنـار آن بـدن پـاره پـاره تا که رسـید زبــان گـریـۀ او غــرق واعـلــیــا شـد رسید زینب و دید او که محتضر گشته ز گریه در دل صحرا دوباره غوغا شد پدر که چهره ز رخسارۀ پسر برداشت بـه پـیـش دیـدۀ او تـار، کُـل دنـیـا شـد فقـط تن پـسـرش را گذاشت روی عبا بـرای رفـتـن خـیـمـه کـمـی مـهـیـا شد زمین گریست «وفایی» ازاین غم عظما فـلـک به گـریـۀ اهـل حـرم هـمآوا شد |